سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در شهر شعر
نویسنده :  سیاوش


در خاطرم که می آید چهره ی شاد تو
خاطره ساقی و می است یاد تو

در جام ذهنم که می ریزد شراب تو
چه خوش آید نواهنگ فریاد تو

تو لیلی من باش،شیرین من
منم مجنون تو ،فرهاد تو

تو خورشید عشقی ،در این غزل
می نگارم طلوع بامداد تو

چنین بی مهری مکن با سیاوش که او
جای دیگر دارد در نهاد تو

 


پنج شنبه 83/9/12 ساعت 2:17 عصر

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
غزل8/
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
9634 :کل بازدیدها
4 :بازدید امروز
0 :بازدید دیروز
درباره خودم
در شهر شعر
حضور و غیاب
لوگوی خودم
در شهر شعر
لوگوی دوستان
لینک دوستان
کمی نوازشم کن
کمی نوازشم کن
آشنا...غریبه...بیا
اشتراک
 
آرشیو
پاییز 1383
طراح قالب